نقد نظریهی برنامهریزی عقلانی در فرایند تهیه و اجرای برنامههای شهری منطقهای براساس فلسفه اسپینوزا
شانزدهمین کرسی علمی ترویجی دانشگاه یزد، به تحلیل و ارزیابی انتقادی نظریهی برنامهریزی عقلانی در فرایند تهیه و اجرای برنامههای شهری منطقهای براساس فلسفه اسپینوزا اختصاص یافت.
به گزارش دبیرخانهی کرسیهای نظریهپردازی و نقد و مناظره دانشگاه یزد، در این نشست که روز چهارشنبه هشتم آذرماه امسال در تالار علوم اجتماعی دانشگاه یزد برگزار شد، دکتر حجتالله رحیمی، عضو هیأت علمی گروه جغرافیای دانشگاه یزد طرحنامه خود را با موضوع تحلیل و ارزیابی انتقادی نظریهی برنامهریزی عقلانی در فرایند تهیه و اجرای برنامههای شهری منطقهای براساس فلسفه اسپینوزا ارایه کرد. وی گفت: برنامهریزی عقلانی دارای سنت و سابقهای قدرتمند در حوزهی برنامهریزی شهری و منطقهای است و علیرغم انتقادهای گوناگونی که به این نوع برنامهریزی عقلانی ارائه شدهاند، همچنان دارای نفوذ گستردهای هم در دانشگاهها و هم در سازمانهای متولّی برنامهریزی شهری و منطقهای، بهویژه در کشورهای درحال توسعه مانند ایران است.
دکتر رحیمی در ادامه با اشاره به رویکرد ضدّ روششناسی عقلانی این طرحنامه خاطرنشان کرد: برای مواجهه با فضاهای سیّال و پویای شهرهای امروز، روششناسی برنامهریزی عقلانی نمیتواند روششناسی کارآمدی باشد. وی افزود: اسپینوزا در رسالهی خود درباره اصلاح عقل، اعتبار روششناسی را در فرایند کسب معرفت به چالش میکشد و به ما هشدار میدهد که معرفت پیشاپیش نیازمند تدوین یک روششناسی دقیق و کامل برای دستیابی به معرفت نیست. اصولاً چنین روشی وجود ندارد. او فرایند کسب معرفت را با فرایند ساخت آهن توسط آهنگران مقایسه میکند و استدلال میکند همانطور که آهنگر نمیتواند قبل از تولید آهن باشد و آهن نیز نمیتواند قبل از آهنگر باشد، بلکه تولید آهن و وجود آهنگر بهطور همزمان، در همتنیده و از طریق کنش اتفاق میافتد، روششناسی نیز درهمتنیده با فرایند کسب حقیقت است و نمیتواند مستقل از آن باشد.
ارایهکنندهی این کرسی، با تأکید بر اینکه فلسفهی اسپینوزا برای برنامهریزان شهری و منطقهای هنوز فلسفهای ناآشناست، تصریح کرد: عدم مطابقت طرحها و برنامههای شهری با کنشهایی که پس از اجرای این طرحها در فضاهای شهری و منطقهای اتفاق میافتد به معنای شکست و ضعف این طرحها نیست، بلکه بیانگر پویایی و قدرت کنشهایی است که رخ میدهند. وی افزود: طرحهای شهری را باید صرفاً بهمثابهی ایدههای خام و اولیه دربارهی آیندهی کنشهایی که در شهر اتفاق میافتند، در نظر گرفت. آنها هرگز این قابلیّت را ندارند که بتوانند در برابر ماهیّت پویا و خلّاق کنشها مقاومت کنند و آنها را براساس نگرش راکد و ایستای خود، کنترل و هدایت کنند.
دکتر رحیمی در پایان یادآور شد: در نظریهی برنامهریزی معاصر، کنش نه مقدّم بر عقلانیّت و نه پس از آن میآید، بلکه کنش جزء درهمتنیدهی عقلانیّت است. وی پیشفرض نظریهی عقلانی دربارهی تدوین اهداف و مقاصد و سپس کوشش برای انطباق کنشها با این اهداف را نامنطبق با واقعیت فضای شهری دانست و خاطرنشان کرد: اگر بخواهیم براساس این نظریه، طرحهای شهری و منطقهای را ارزیابی کنیم، این طرحها پیشاپیش، طرحهای شکست خوردهای هستند.
شایان ذکر است، در این نشست که با مدیریت دکتر مهرانگیز رضایی، عضو هیأت علمی گروه جغرافیای دانشگاه یزد برگزار شد، دکتر احمد کلاته ساداتی، عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی و دکتر طاها ربانی، عضو هیأت علمی گروه جغرافیای این دانشگاه، به عنوان ناقدان نشست، بر لزوم کفایت مفروضات فلسفی، رفع برخی تعارضات استدلالی و توجه به تنوّع کنشها در ارزیابی برنامهها تأکید کردند. در پایان، مدیر و ناقدان نشست، پس از استماع توضیحات تکمیلی ارایهکنندهی کرسی، به ارزیابی طرح مذکور پرداختند.
تنظیم گزارش: دکتر سعید دشتی زاد